مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
باران شدم از شـوق پـریـدن به هـوایت شـد کـفـتـر بـیگـنـبـدِ تـو، بـاز رهـایت ای صاحب آن «جامعه» پر شده از عشق! خالی است چرا این همه در جامعه جایت؟ گـفـتی:« فَـتَـحَ اللهُ بِکُـم» پنجـره وا شد گفتی: «و بِکُم یَختِم» و دل کرد هوایت کی میرسد آن «اَشرَقَتِ الارض» بنورت کی مـست شود جـامعـه از جـام دعایت هرنیمه شب از ذکر تو روشن شده عالم مَستَـنـد مــلائک همه از عـطـر عبـایت در بـزم شـراب آه! بگـو مـستِ خـدایی شــایــد متــوکــل کند ایـنگــونه رهـایت رخصت بده یک لحظه که این پرده بیفتد تا کـاخ و ستـون هـاش بیـفـتـنـد به پایت وقـتی که امـامی و علـی هم شده نـامت پیداست که در سـامره شاهـست، گدایت «اَنـتم شُـفَـعـائی» خـبری بـود که ما را بُرد از دل شب تا سحری پشت صدایت آه از تو چه پنهان، چه بگویم فقط اکنون دسـت من و دامـان تو و لـطف خـدایت |